هر کس ممکن است تیزهوشی را با توجه به احساس وتجربه و نگرش خود توصیف کند.
به عنوان مثال معلم یک کلاس درس ریاضی ممکن است شاگردی را که در حل مسائل و پاسخ به سئوالات مهارت دارد تیزهوش تلقی کند یا پدری که کنجکاوی و پرسشهای گوناگون فرزندش را مشاهده می کند او را تیزهوش تصور نماید.
در حالیکه احتمال دارد هر دو این کودکان از نظر هوش در حد متوسط باشند.
اصولاً پیدا کردن تعریفی جامع برای شناخت کودک تیزهوش چندان آسان نیست و تعریفهای گوناگونی از هوش و تیزهوشی ارائه شده است.
اولین شرطی که برای تیزهوشی در نظر گرفته شده است هوشبهر 130 است که به کودکانی که هوشبهر بین 140 تا 170 دارند ممتاز یا سرآمد و افرادی که دارای هوشبهر از 170 به بالا هستند نابغه نامیده می شوند.
البته در کنار چنین هوشبهری آفرینندگی و توانایی فرد را در استدلال و همچنین ابتکار او را در انجام کارها باید مدنظر داشت.
پیشرسی استعداد و تمایل به رقابت با کودکان بزرگتر از خود نیز از جمله شاخصهایی است که در کودکان تیزهوش دیده می شود.
کودکان تیزهوش ، بازی وگفتگو باهمفکران خود را بر بازی با همسالان خود ترجیح می دهند و از این رو اکثراً در گروه سنی بزرگترها برای خود جا باز می کنند.
همچنین:
کودک تیزهوش کسی است که بتواند با کمک فکر واستدلال واستفاده از فرایندهای ذهنی برتر خود به داوری درست بپردازد و در کارهای خلاقه از استعداد خاصی برخوردار باشد.
رنگها بر نیازهای روحی-روانی، شرایط یادگیری، کنترل رفتارهای خشمگینانه، احساسات، درمان افسردگی و
اختلالات یادگیری و سطح انرژی اثر دارند.رنگها در کنترل نبض، تپش قلب، فشار خون، اشتها و حتی خواب مفید هستند و همچنین در درمان بیماریهایی مثل میگرن، سرطان، اعتیاد و امراض پوستی و حتی تومورهای مغزی اثر دارند.
رنگها در هر جا از دنیا و به تناسب فرهنگ و عرف هر جامعه معانی متفاوت و حتی متضاد دارند.برای مثال سفید در کشوری مثل ایران نشان شادی، پاکدامنی است و برای مراسم جشن و عروسی استفاده می شود، در حالیکه در کشوری دیگر نشان روحانیت است و در مراسم عزاداری کاربرد دارد.
شاید تا به حال از خودتان پرسیده باشید که چرا کشتی و یا هواپیمای سیاه نداریم؟و یا چرا هیچ جعبه شکلاتی سبز نیست؟شاید در این مطلب جوابهایتان را پیدا کنید.
متأسفانه به دلیل جذابیت روانشناسی رنگها، این شاخه از علم مورد سوء استفاده قرار گرفته است.در هر سایت، مجله، روزنامه و یا وبلاگی از این مطالب زیاد دیده می شود ولی درست یا غلط بودنشان مشخص نیست.
پروفسور لوشر از دانشمندانی است که حدود بیست سال و اندی در این مورد تحقیق کرده است.
حال بد نیست از نظر این محقق در مورد روانشناسی رنگها برای بعضی از رنگهای پر طرفدار نگاهی بیاندازیم.
پروفسور لوشر می گوید:
سیاه:
سیاه رنگی مطلق است که در فراسوی آن، زندگی تمام می شود.سیاه یعنی نه، که نشانه ای از ترک عشق و انصراف از فعالیتهای جمعی است.به معنی نیستی، ناامیدی به آینده و سکوتی ابدی است و حس سنگینی را به افراد القا می کند.تأثیر خوبی بر مزاج ندارد و در کودکان هم اثرات منفی دارد.دوستداران رنگ سیاه معمولا" خسته و افسرده اند.اگر خسته نباشند، ناراضی اند.اگر ناراضی نباشند، مغرورند.اگر مغرور نباشند، انکار می کنند.اگر انکار نکنند هم ناراضی اند، هم مغرور، هم خسته و هم انکار می کنند اما احتمالا" خودشان هم خبر ندارند.
طرفداران سیاه زیاد هم ناامید نشوند چون از طرفی دیگر سیاه نمادی از آبرومندی و شرافت است(دیده اید ماشین های شیک و کلاس بالا معمولا" سیاه و براقند).
قهوه ای:
آدمهای قهوه ای را بدون قسم خوردن می توان باور کرد، یعنی حرفشان سند است.اما طرفداران این رنگ معمولا" آواره اند(جالب است بدانید که رنگ مورد علاقه آوارگان جنگ جهانی دوم، قهوه ای بوده است).قهوه ایها یا یک بیماری جسمی جدی دارند و یا مشکلی که به نظر آنها غیر قابل حل است، پس این افراد از نظر جسمی و روحی در خطرند.
خاکستری:
خاکستری را در کهنسالان و خانه سالمندان باید پیدا کرد.این افراد معمولا" غمگینند و محافظه کار و حتی اگر آهنگی گوش کنند(اگر خجالت نکشند)، غمگین است، مثل اینکه به آنها گفته اند خوشی بی خوشی.
قرمز:
قرمز پسندها پر از شوق زندگی، عاشق و مبارزه طلب، پرتکاپو و شجاع، اهل معاشرت، شلوغ و پر سروصدا هستند.ظاهرا" نیرویشان تمام نشدنی است، خوب مشت می زنند و کتک خورهای خوبی هم هستند.در مجموع و خلاصه اینکه برونگرا هستند.قرمز باعث افزایش نبض و فشار خون می شود.(
آبی:
آبیها خلاقند و همیشه فکرهای تازه می کنند، مورد احترام، آرام و دوست داشتنی هستند و احساساتشان را خوب کنترل می کنند.عاشق تنهایی، احساساتی و ملایم اند.نماد ابدیت و عمق و کمال گرایی است.از ویژگیهای افراد آبی دوست صلح، مهربانی و هماهنگی است.این رنگ سبب کاهش نبض و فشار خون می شود.
سبز:
آدمهای سبز مذهبی اند.در انجمنهای خیریه یا بیمارستان یافت می شوند!!!مضطرب و انعطاف پذیرند.اگر دنبال شریک(البته شریک تجاری نه زندگی) می گردید سعی کنید سبز باشد(نه اینکه رنگ پوستش سبزه باشد).رنگی مقدس است.سبزها اصلاح گرند و بسیار علاقه به نصیحت کردن دارند.کوشش و پشتکار عجیبی دارند.
زرد:
آدمهای زرد بر خلاف نظر عموم بیمار و رنجور نیستند و منتظر خوشبختیهای بزرگند.آرام و قرار ندارند.توسعه طلب و اهل اختراعند.گاهی حسود و معمولا" بلند پرواز.
بنفش:
بنفش دوستها صمیمی و حساسند وذوق عارفانه دارند.گاهی آنقدر صمیمی می شوند که قضاوت و تصمیم درست نمی توانند بگیرند.
نارنجی:
نارنجی پسندها اهل مسابقه و سلطه طلبند و سرشار از آرزوهای دور و درازند.
ارغوانی:
ارغوانی ها پایشان روی زمین است و سر و فکرشان در ابرها پرواز می کند(البته فکر بد نکنید!!).عاشق دین و عرفان اند.اندیشمند و عاشق مناظره و اثبات حقایق، اما هنوز معلوم نیست که چرا یک دفعه از این رو به آن رو می شوند و بنابراین اصلا" به فکر پیش بینی آنها نباشید.
تغییر رنگ محبوب با گذشت زمان امری طبیعی است اما اگر ناگهانی باشد خطرناک و بحث برانگیز و عجیب است.
البته حالاتی شبیه لبخند و خنده انسانی در میمونهای انساننما در حین بازیهای اجتماعی دیده شده است.
این نوع پاسخ رفتاری به عنوان پیامی به گروه عمل میکند که احساسات مثبت را منتقل میکند،استرس را کاهش میدهد، و انسجام گروهی را افرایش میدهد.
طنزهای برانگیزاننده خنده در انسانها در چند مرحله عمل میکنند. هنگامی که به یک جوک گوش میدهید، اولین چیزی که ذهن شما جلب میکند، شاهبیت آن است که معمولا به صورت یک پایانبندی خلافقاعده و ناجور است.
بعد ذهن شما شروع به مشکلگشایی میکند تا این عدم تناسب یا غافلگیری را تفسیر کند.
نهایتا مغز میتواند این مراحل ذهنی را بازشناسی کند، و در مجموع، فرآیند طنز در ذهن شما شکل میگیرد و پاسخی از خنده را باعث میشود.
واسطه عصبی دوپامین (یک ماده شیمیایی در مغز) مسئول است که امکان رخ دادن این مراحل را در مغز را فراهم میکند. دوپاین به ما امکان میدهد که هنگامی که میخندیم، احساس لذت کنیم.
برخی از بررسیها نشان دادهاند که سلامتی بیماران دچار بیماری مزمن که در معرض تحریکهای سرگرمکننده قرار میگیرند، بهبود پیدا میکند.
ضربالمثل "خنده بر هر درد بیدرمان دواست" ظاهرا حظی از حقیقت در خود دارد.
محققان دانشگاه کالیفرنیا با کشف ژنی که میان دردهای فیزیکی و ذهنی انسان ارتباط برقرار میکند اعلام کردند شکستهای احساسی و یا عدم پذیرش اجتماعی یا به بیان عامیانه دل شکستگی به معنی واقعی در بدن انسان درد فیزیکی به وجود میآورند.
محققان موفق به کشف ارتباط ژنتیکی میان درد فیزیکی و شکستهای اجتماعی شدند این به آن معنی است که قطع ارتباط عاطفی میان افراد یا دل شکستگی به معنی واقعی دردناک است.
روانشناسان دانشگاه کالیفرنیا اعلام کردند بدن انسان دارای ژنی است که میتواند حساسیت دردهای فیزیکی را به حساسیت دردهای اجتماعی ارتباط دهد. این یافته در راستای نظریه مشهوری است که معتقد است پس خوردگی یا عدم پذیرفته شدن در اجتماع دردناک است و در بدن انسان درد فیزیکی ایجاد میکند.
این ژن تنظیم اصلی ترین بخش تسکین درد در بدن انسان به نام Mu-Opioid را که با دردهای تجربیات دردناک اجتماعی نیز درگیر است به عهده دارد. مطالعات جدید نشان میدهد تنوع میان ژن گیرنده های Mu-Opioid با نام OPRM1 که اغلب با دردهای فیزیکی در ارتباطند به میزان درد اجتماعی و ذهنی که فرد در هنگام عدم پذیرش یا شکست عاطفی تحمل میکند نیز ارتباط دارد.
این ژن در افراد مختلف متفاوت بوده و نوعی نادر از آن باعث افزیش حساسیت فرد در برابر پس زده شدن در اجتماع و بروز تجربه افسردگی در وی خواهد شد. محققان به منظور بررسی نوع ژن موجود در بدن نمونه های بزاق 122 داوطلب را جمع آوری کرده و میزان حساسیت این افراد را در برابر دردهای اجتماعی و فیزیکی به دو شیوه مورد آزمایش قرار دادند.
نتیجه آزمایشها نشان داد افرادی که نسبت به دردهای فیزیکی بسیار حساس بوده از نوعی خاص از ژن OPRM1 برخوردار بودند در هنگام آزمایشهایی که برای آنها به صورت آزمایشگاهی حس شکست یا عدم پذیرش را به وجود میآورد، در برابر عدم پذیرش از خود حساسیت بسیار بالاتری نشان داده و در عین حال فعالیت بخشی از مغز این افراد که با دردهای اجتماعی در ارتباط است افزایش پیدا کرده است.
بر اساس گزارش تلگراف، این اولین باری است که ارتباط ژنتیکی میان دردهای فیزیکی و ذهنی به این شکل به اثبات میرسد. به گفته محققان به دلیل اینکه ارتباطات اجتماعی در زندگی انسان از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند، درک احساس درد از نداشتن چنین ارتباطی میتواند انگیزه ای محکم برای حفظ ارتباطات اجتماعی فرد به شمار رود
اگر بین 13 تا 24 سال داشته باشید، چه چیزی باعث شادی شما خواهد شد؟
نتایج یک نظرسنجی جدید نشان میدهدکه برخلاف تصور معمول ،درا ین گروه ،روابط خانوادگی مهمترین عامل شادی است.
به گزارش آسوشیتدپرس در یک نظرسنجی با بیشتر از 100 سوال از بیش از 1200 نفر فرد 13 تا 24 سال در مورد ماهیت شادی ، "گذراندن وقت با خانواده" در راس پاسخها قرار گرفت.
در رده ی دوم میان پاسخها ، گذراندن وقت با دوستان و پس از آن ، گذراندن وقت با یک فرد مهم دیگر بود. تقریبا سه چهارم افراد جوان گفتند که رابطهشان با والدینشان باعث شادی آنها میشود.
تعداد زیادی از جوانان به خصوص جوانان طبقه متوسط و زنان ، بیش از مردان احساس استرس میکردند.
شاید فکر کنید که پول ارتباط مستقیمی با شادی دارد. در این نظرسنجی به پول به عنوان یک عامل مجزا برای شادی اشاره نشده بود، هر چند افراد با بیشترین درآمد خانوادگی عموما زندگی شادتری داشتند.
با این حال داشتن والدین تحصیلکرده نسبت به درآمد ، عامل پیشبینیکننده قویتری برای شادی بود.
نزدیک به نیمی از پاسخدهندگان گفتند که مذهب و مسائل معنوی برایشان بسیار اهمیت دارد.
جالب اینکه اغلب این جوانان معتقد بودند که ازدواج باعث شادی آنها میشود و میخواستند روزی ازدواج کنند. اغلب آنها میخواستند روزی بچه داشته باشند.
بالاخره هنگامی که از این جوانان نام قهرمانانشان را پرسیدند، حدود نیمی از آنها از یک یا هر دوی والدینشان نام بردند. و مادرها اندکی جلوتر از پدرها قرار داشتند.
نقاشی کودک یک پیام است آن چه را که او نمی تواند در قالب کلمات بیان کند از راه نقاشی به ما انتقال می دهد. کودک همه مسائل زندگی خود را از طریق نقاشی به تجربه درمیآورد. خود را میآزماید و «من» خویشتن را بنا می کند.
خطوط ترسیمی، انعکاس از دنیای هیجانی او هستند و نقاشی به تنهایی به منزله جهانی است که به موازات افزایش هشیاری و دگرگونی های کودک، متحول می شود نقاشی کودکان می تواند به عنوان یک معیار برای شناخت رشد عملکرد ماهیچه های آنان باشد که می توانیم از طریق مشاهده دقیق نقاشی ها و خط خطی ها پی به مشکلا ت آن ها ببریم در این بررسی سه عامل سن، ویژگی های فردی و مرحله وقوع مدنظر است.
این مرحله، مرحله خط خطی کردن است ویژگی این مرحله برای توضیح خط خطی ها در این است که کودک مطرح کردن خود را آغاز کرده است. خط خطی های کودکان ابزاری است برای توسعه: الف) مهارت های جنبشی ب) مهارت های کنترل کردن ج) مهارت های خود مطرحی و خود بیانی.
▪ ویژگی های مرحله ۲/۵- ۱/۵ سالگی: بی نظمی در خط خطی ها و تصادفی بودن خط خطی هاست، رشد ماهیچه ها، کودک از جنب و جوش لذت می برد، ابزار نوشتاری را با کل دست می گیرد، هنگامی که خط خطی می کند ممکن است به کاغذش نگاه نکند، حرکت دست از شانه آغاز می شود، از محدوده دفتر خارج می شود، خطوط آن ها ظاهری ساده است، حس کنجکاوی خود را برآورده می کند.
▪ ویژگی های مرحله ۳-۲/۵ سالگی: کنترل بیشتری بر خط خطی ها دارند دائم کوچک تر می شود.نظم بهتری در خط خطی ها مشخص می شود، استفاده از مچ و کنترل مچ بهتر می شود. در چارچوب فضای نقاشی باقی می ماند.
تنوع در خطوط و جهات دیده می شود. هماهنگی بین چشم و دست می شود. آگاهانه به صفحه نقاشی خود نگاه می کند. خط خطی ها به صورت معنی دار می شود.
▪ ویژگی های ۴-۳/۵ سالگی: کودک با نشان دادن این خط خطی ها قصد دارد ایجاد رابطه کند. به خط خطی ها اسم می دهد. خط خطی ها را به اشیای محیط ربط می دهد تنوع در تمرکز دارد نامگذاری خط خطی هایش برای کودک قابل قبول است بنابراین او را متهم به بی نظمی و دروغگویی نکنید بلکه با چشمی به این نقاشی ها نگاه کنید که کودک می بیند.
▪ ویژگی های ۴ تا هفت سالگی: در این سن یک دایره که یک خط عمود به آن وصل شده باشد می تواند نماینده انسان باشد. اشکال هندسی قابل تشخیص ظاهر می شود. هنگامی که نقاشی می کند بالای صفحه را تصویر می کشد اما به پایین نمیآید خودش ثابت قرار می گیرد و دفتر را می چرخاند بعدا به این مساله می رسد که باید دفتر ثابت باشد و پایین دفتر را پر کند. تحریف یا حذف بخشی از اجزا می تواند طبیعی باشد.
دقیقا در چهار سالگی مربع و در پنج سالگی مستطیل می کشد. استفاده از رنگ ها که در این گروه سنی برای کودک جنبه تصادفی دارد و نه لزوما کاربرد جنبه حقیقی نمادها و سمبل هایی که به تصویر می کشد کم کم قابلیت تشخیص برای دیگران دارد. کودک لذت می برد درباره کارهای هنری اش حرف بزند.
تذکر: اگر تصویر از پشت سر کشیده شده باشد باید در آن تامل کرد می تواند معنی مرگ یا طلا ق را بدهد. همچنین تصویر از روبه رو، ولی خط خطی، می تواند آزار جسمی تفسیر شود. نمایش دندان های بزرگ بازگوکننده این است که کودک مورد خشونت واقع شده است نقاشی های کودکی که متعدد فرم های هندسی ناتمام دارد با نقاشی کودکی که متعدد فرم های تمام شده دارد فرق می کند پس با تذکر از او می خواهیم آن را تمام کند.
بچه هایی که از بیماری فصل رنج می برند نقاشی هایشان قابل تفسیر نیست (مثل سرماخوردگی) در این موارد، رنگ در بیماری حذف و پس از درمان پیدا می شود. در نقاشی دو بخش زیبایی و اطلا ع رسانی وجود دارد در تفسیر نقاشی، ابتدا اطلا ع رسانی مهم است و بعد زیبایی. در بچه هایی که ریشه مذهبی دارند، رنگ سبز و زرد، زیاد وجود دارد.
اگر دوست دارید عنان سرنوشت خود را در دست گیرید، در این جا راهکارهایی به شما ارائه میکنیم تا بر ترس های خود غلبه کرده و در خود تغییر ایجاد کنید.
1. ترس از ناشناختهها:ترس از ناشناختهها باعث میشود افراد نتوانند از فرصتها استفاده کرده و در موقعیتهایی که چندان خوشایندشان نیست باقی بمانند. هر موقع صحبت از تغییر پیش میآید، مردم به گفتن چه پیش خواهد آمد میافتند.با خودتان فکر میکنید موقعیتی که الان دارید بهتر است و به همین خاطر همه ایدهها و افکار تازه برای تغییر را در ذهنتان دفن میکنید و فکر میکنید باید همین جایی که هستید باقی بمانید. اما باید بدانید ترس از ناشناختهها یکی از مهمترین دلایلی است که افراد را از ایجاد هر نوع تغییر مثبت در زندگیشان باز میدارد.
بهنظر من هیچ انتخابی نادرست نیست، فقط فرصتهایی که به واسطه آن انتخاب برای ما پیش میآید با هم متفاوت هستند. اگر انتخابهای خود را مهیج و باارزش بدانید، تجربه ناشناختهها برایتان سادهتر خواهد شد. فقط باید تصمیم بگیرید که چه کاری را میخواهید در حال حاضر انجام دهید.
2. عدماطمینان بهخود:وقتی در نظر دارید که تغییری در زندگیتان ایجاد کنید، تردید دارید که آیا واقعاً از عهده آن برمیآیید یا نه. در این موقعیتها همه چیز بزرگتر و دشوارتر از آنچه هست بهنظر میرسد و وقتی به آن نگاه میکنید بهنظرتان کار بسیار سختی میآید. معمولاً از خودتان میپرسید، چه کسی میتواند این کار را انجام دهد؟ من که نمیتوانم کار خیلی دشواری است.اگر بخواهید چیزهای بزرگ به دست آورید یا حتی فقط به آرامش درونی برسید، باید بتوانید از آن قلمرو آرامش خود بیرون آمده و چیزهای جدید را امتحان کنید. اگر موفق هم نشوید، حداقل تلاشتان را کردهاید و تا آخر عمرتان افسوس نمیخورید که چرا آن قدم را در زندگی برنداشتید.
3. تنها حس کردن خود و تقلا برای تصمیمگیری:گاهی اوقات وقتی موقعیتهای دشوار در زندگی پیش میآید، احساس میکنید که تنها آدم روی زمین هستید که باید این تصمیم را بگیرید. فکر میکنید برای اطمینان از اینکه کار درستی را انجام میدهید نیاز به حمایت و اطمینان افراد دیگر دارید. نظر همه را میپرسید تا مجبور نباشید به تنهایی تصمیم بگیرید. از تجربه شخصی خودم میگویم که همیشه سختترین قسمت گرفتن تصمیم، تقلا و عذاب دادن خود برای گرفتن آن است.
آنقدر بهخودمان فشار میآوریم که هم خودمان و هم افراد دور و برمان را حسابی خسته و بیمار میکنیم و وقتی با هزار زور و تقلا تصمیم نهایی را میگیریم، احساس میکنیم که باری سنگین از روی دوشمان برداشته شده و از تصمیمی که گرفتهایم احساس آزادی و هیجان میکنیم. اما آن بخش تقلا برای تصمیمگیری است که ممکن است از ادامه راه دلسردتان کند. به این خاطر به نفعتان است که هرچه سریعتر تصمیمتان را گرفته و کارتان را جلو ببرید.
4. تصور اینکه فقط یک انتخاب دارید: گاهی اوقات وقتی برای گرفتن یک تصمیم بزرگ و مهم تلاش میکنید، اگر نخواهید که وضعیت موجود را قبول کنید فکر میکنید که فقط یک انتخاب پیش رویتان است؛ مثلاً یا باید در شغلی که از آن متنفرید باقی بمانید، یا اینکه از آن بیرون بیایید و بیکار باشید. اما واقعیت این است که انتخابهای دیگری هم برایتان وجود دارد. فقط کافی است کمی فکر کنید تا لیستی از راه حلها جلوی رویتان سبز شود.
5. توجه به مسائل ظاهری: مشکل دیگری که برای ایجاد تغییر برای اکثر افراد پیش میآید این است که برای تعریف هویت و ارزششان، به مسائل ظاهری و بیرونی توجه میکنند (اینکه کارمان چیست، داراییهایمان چقدر است، درآمد ماهانه مان چقدر است و...).اما چیز دیگری که بیشتر باید به آن توجه کنیم، ارزش روابطمان با دیگران است و اینکه چطور میتوانیم به آنها کمک کنیم. وقتی به بقیه کمک میکنید .
6 . لازم نیست خودتان را با هر اتفاقی که میافتد، تطبیق دهید: بدترین قسمت ترس از تغییر آنجاست که میتوانید برای هر چه که اتفاق بیفتد، خودتان را هماهنگ کنید. اینطوری کمی از ترس آن هم ریخته میشود. واقعیت این است که این راه زندگی بسیار وحشتآورتر است چون احساس نمیکنید که اتفاقاتی که برایتان میافتد در اختیار و کنترل شماست، و همیشه از این میترسید که چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر این جرات را داشته باشید که در مواقع لزوم تغییری به زندگیتان وارد کنید، نه تنها باعث میشود کنترل زندگیتان را در دست گیرید، بلکه زندگیتان را سرشار از لذت و هدف خواهد کرد. آیا این واقعاً آن چیزی نیست که همه ما دنبالش هستیم.
محققان ژاپنی به تاثیر عجیب دعا بر روان انسان پی بردند
محققان ژاپنی در تازه ترین تحقیق خود به تاثیر عجیب و سریع دعاهایی پی بردند که بیشتر اوقات، افراد در برخورد با هم به صورت تعارف رد و بدل می کنند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبرگزاری رویترز در این زمنیه نوشت، در این تحقیق ثابت شد، واکنش مغز آدمی به این دعاها، مشابه واکنشی است که در هنگام دریافت هدایای مالی حس می شود و در حقیقت،این دعاها بخشی از اعصاب مغز را که در هنگام دریافت هدایای مالی واکنش نشان می دهند فعال می کند.
دکتر نوریهیرو ساداتو، از محققان مرکز ملی مطالعات اعضا و جوارح در ژاپن، در باره نتایج این تحقیق می گوید، پاداش های مالی و معنوی، اگرچه با هم تفاوت دارند اما در این مطالعه ثابت شد، هردوی این پاداش ها بخش عصبی خاصی از مغز را فعال می کنند و از این نظر به هم شبیه هستند.
این محقق ژاپنی افزود: نتیجه بدست آمده می تواند گام های نخست در مسیر تفسیر و ارزیابی رفتار های اجتماعی پیچیده بشر همچون ایثار به دیگران به شمار می آید.