آن سبط اکبر نبوی، آن ارشد اولاد مرتضوی، آن زاده زهرای اطهر، آن بالیده در ساحل کوثر، آن سیّد جوانان جنّت، آن امام ثانی امّت، آن خلیفه برحق رسول، آن پور پارسای بتول، آن آیت ایمان و جهاد، آن رایت سلم و سداد.
آن آفتاب هیبت و سیادت، آن دریای بیکران جود و سخاوت، آن نور ابهر، آن سراج انور، آن قرةالعین نبی، آن میوه دل وصّی، آن پیشوای معصوم، آن شهید مسموم، آن صابر ممتحن حضرت ابومحمد حسن، یگانه اعصار بود و اسوه ابرار و محبوب کردگار، زندگیاش موضوع این نوشتار است. این ویژهنامه به نامش مزیّن است و ماه پربرکت رمضان با میلادش مبارکتر.
همه را به نشستن بر سر سفره ضیافت و معرفتش فرا میخوانیم و در طلیعه میلاد مبارک مصلح کلّ، بقیة اللّه الاعظم، این دفتر را تقدیم میداریم.
یکم: امام و خداباوری
شیخ صدوق در کتاب شریف «امالی» از امام جعفر صادق علیهالسلام نقل میکند:
حضرت مجتبی علیهالسلام عابدترین مردم روزگار خویش بود و زاهدترین و برترین. وقتی وضو میگرفت، بند، بندش میلرزید و رنگ چهره آسمانیش به زردی میگرائید. وقتی از راز این حالت میپرسیدند، فرمود: کسی که در برابر پروردگارعرش میایستد، شایسته است که از دلهره رنگش زرد شود و اندامش بلرزد.1
وقتی به آستان مسجد میرسید، سر را به سوی آسمان بلند میکرد و چنین میگفت:2
«الهی ضیفک ببابک، یا محسن قداتاک المسی، فتجاوز عن قبیح ما تعلم منّی بجمیل ماعندک یاکریم؛ خدایا! مهمانت بردرخانه است، ای نیکوکار! بدرفتار، به سویت آمده است، ای خدای کریم به زیباییهایی که داری از زشتیهای که از من میدانی درگذر.
دوم: امام و عزّت طلبی
زندگی پیشوایان اهلبیت علیهمالسلام اسوه حیات طیّبه و برتر است و هرکدام به تنهایی در اسوه بودن، کاملاند؛ گرچه آگاهی ما از اهداف و ابعاد وجودی و اقدامات آنان محدود و ناقص است و هرکس به یک زاویه یا چند بعد، از سیمای آنان نظاره میکند و بر اساس نیازهای جامعه در هر عصر، یکی از ویژگیهای آنان بیشتر میدرخشد.
این فکر که مجموعه معصومین علیهمالسلام مقتدای کامل بشریت هستند. ولی هر کدام فقط در میدانی مشخص، اسوهای شایسته و نیکویند؛ نه اسوهای جامع و تمام عیار، اندیشهای ناتمام است. این فرضیه میگوید امام حسین علیهالسلام فقط اسوه جهاد و مبارزه است و امام مجتبی علیهالسلام اسوه حلم، نرمش و بردباری. امام صادق علیهالسلام اسوه دانشوری و امام هشتم الگوی رضا به رضای الهی و...
ما این تحلیل و تفکّر را نادرست میدانیم همه ائمه در تمام ابعاد زندگی، برترین انسان روزگار خویش بودهاند، و نه تنها در یک بخش از باب نمونه تنها امام حسین علیهالسلام سمبل عزّتمندی و عزّتگرایی و عزّت گستری نبوده و نیست.
سبط اکبر پیامبر هم امام عزّت و سرافرازی برای همه عصرها و نسلهاست. او انگشتری عقیق سرخ داشت که نقش نگین آن عبارت «العزّة للّه» بود.3 و امام باقر علیهالسلام نیز همین انگشتری را در دست میکرد.4
تنها سیدالشهداء پیشوای آزاده و آزادی خواه نیست، بلکه همان آزادگی و آزادیخواهی در روح بلند امام حسن مجتبی علیهالسلام هم موج میزند. امامان معصوم علیهمالسلام ، رهبران منطقه و زمان خاص و دارای صلاحیتهای محدود نیستند که در یک یا چند جهت حجّت و مرجع امّت شناخته شوند.
علم و عصمت آنان، ضامن نقش هدایتگری در کل آفاق گیتی، در تمام اعصار و در جمیع ابعاد زندگی است. اینکه برخی خیال میکنند، پیشوایان بزرگ اسلام هر کدام در یک رشته تخصص داشته و همچون استادان مراکز علمی همان ماده آموزشی را به بشریت آموختهاند، دریافتی نادرست و ناقص است. دانش و عصمت آنان تمام نیاز بشریت را در بر میگیرد.
امام در تفکر شیعی، امام زمانِ خاص، مکان ویژه و موضوع خاص نیست. هرکدام از چهارده معصوم علیهمالسلام پیشوای زمان خویش و مقتدای تمام اعصار؛ امام جنّ و انساند و گفتار و رفتار و اندیشههای آنان از خطا و لغزش مصون است.
سوم: امام و قیامت باوری
او پای پیاده به سوی خانه خدا میرفت و گاهی پای برهنه، چون به یاد مرگ میافتاد، میگریست و چون قبر را یاد میکرد، میاشکهایش جاری میشد؛ وقتی روز قیامت و محشر را به یاد میآورد، گریه میکرد. وقتی عبور از صراط را به خاطر میآورد اشک میریخت.
وقتی به حضور انسان در محضر ربوبی میاندیشید، آنچنان صیحه میزد که مدهوش میشد، و چون به نماز برمیخاست در برابر خدای عزّوجل اندامش میلرزید. وقتی بهشت و جهنّم را یاد میکرد، چون مارگزیده پریشان میشد و از خداوند، تمنّای بهشت میکرد و از جهنّم به او پناه میبرد.5
چهارم: امام و عدالت اجتماعی
او بیست و پنج بار پیاده به حجّ مشرّف شد و سه یا دو بار کلّ ثروت خویش را با نیازمندان تقسیم کرد.6
البته مورّخان اهل سنّت گفتهاند، آن پیشوای بزرگ دوبار کل دارایی خویش را در راه خدا بخشید و سه بار تمام آنچه را داشت حتی کفش و لباس خویش را با فقیران عادلانه تقسیم کرد.
پنجم: امام و دفاع از مظلوم
آن روزهای دشوار که امیرمؤمنان علیهالسلام آماج تبلیغات معاویه قرار داشت، امام حسن علیهالسلام روزی پیرامون خانه خدا در حال طواف بود، شنید که مردی میگوید: این شخص فرزند فاطمه زهرا علیهاالسلام است. امام رو به وی کرد و فرمود: بگو او فرزند علی بن ابیطالب علیهالسلام است.
به راستی که پدرم از مادرم بهتر است.7 و این اقدام امام سندی برای دفاع از مظلوم در حال طواف است.
ششم: اعتکاف و خدمت رسانی
ابن عباس میگوید: همراه با امام حسن علیهالسلام در مسجدالحرام بودم، آن بزرگوار معتکف بود و در همان حال دورخانه خدا طواف میکرد، یکی از شیعیانش نزد وی آمد و گفت: فلانی از من طلبکار است، اگر ممکن است شما آن را بپردازید. حضرت فرمود: سوگند به خدای این خانه امروز چیزی نزدم نیست، وی گفت اگر مقدور است از او مهلت بخواهید، زیرا مرا به زندان تهدید میکند.
ابن عباس میگوید: امام طواف را قطع کرد و همراه وی حرکت کرد. گفتم: فرزند پیامبر! آیا فراموش کردهای که در حال اعتکاف هستی؟ فرمود: آری میدانم ولی من از پدرم شنیدم که میفرمود: از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم شنیدم که: هرکس حاجت برادر مؤمنش را برآورد، بسان کسی است که نه هزار سال خدای را عبادت کرده است، عبادتی که روزها در حال روزه باشد و شبها در حال نماز.8
هفتم: امام و تلاوت قرآن
قطب الدین راوندی نقل کرده است که امام مجتبی علیهالسلام فرمود:
«من قرأ القرآن کان له دعوة مستجابه ایّا معجّلة و امّا مؤجّلة؛9
هرکس قرآن تلاوت کند، یک دعای مستجاب نزد خدا دارد، حال یا زود و سریع یا پس از فرا رسیدن وقت مناسب آن. آن بزرگوار با قرآن انس فراوان داشت همیشه هنگام، تلاوت «یا ایّهاالّذین آمنوا»میگفت: «لبّیک اللّهمّ لبّیک»، او همیشه و در همه احوال، به یاد خدا بود؛ راستگوترین و سخنورترین مردم بود.10
هشتم: امام و سخنوری
روزی به معاویه گفتند: ای کاش دستور میدادی حسن بن علی بن ابیطالب علیهمالسلام بر منبر برآید، تا ناتوانی وی در خطابه بر مردم آشکار شود، معاویه در پی این پیشنهاد، روزی به امام گفت: بر منبر نشین و ما را موعظه کن. حضرت بر منبر بالا رفت و خدا را حمد و ثنا گفت، سپس فرمود:
«هان ای مردم! هرکس مرا میشناسد، که میشناسد و هرکس نمیشناسد، من حسن فرزند علی بن ابیطالب و فرزند سرور بانوان جهان، فاطمه، دختر پیامبر خدایم.
من فرزند بهترین آفریدگان خدا و فرزند پیام آور اویم. من دارای فضیلتها و معجزات و دلایل فراوان حقانیّت هستم. فرزند امیرمؤمنانم که حقّم را از من گرفتند. من و برادرم حسین دو مهتر جوانان اهل بهشتیم.
من فرزند رکن و مقامم، فرزند مکّه و منایم، فرزند مشعر و عرفاتم.»
معاویه از بیم تأثیر گذاری خطابه امام، سخن آن بزرگوار را قطع کرد و گفت: ابا محمد! از این موضوع بگذر و در باره خرمای تازه «رطبّ» سخن بگو.
حضرت فرمود: باد آن را بارور میکند، گرما آن را میپزد و سرما آن را دلپذیر و خوشبو میسازد. سپس ادامه داد:
من امام خلق خدایم و فرزند رسول خدا، معاویه از آشوب مردم ترسید، گفت: ای ابا محمد! همین مقدار کافی است و بدین گونه امام از منبر فرود آمد.11
نهم: امام و انفاق
ابوهشام قنّاد میگوید: من از بصره برای حسن بن علی علیهالسلام کالا میبردم، هنگام خرید با من چانه میزد و متاع را خریداری میکرد ولی گاه من هنوز نشسته بودم که تمام آن را در راه خدا میبخشید و میگفت: پدرم از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل کرده است که فرمود: «المغبون لا محمود و لا مأجور؛ فریب خورده نه ستوده است و نه دارای اجر و پاداش.»12
دهم: عصر امام و شرائط امروز
شرائطی که به کنارهگیری امام مجتبی علیهالسلام و صلح تحمیلی بر آن بزرگوار انجامید، تلخترین حوادث تاریخ اسلام است صلح با معاویه جام زهری بود که فرزند فرزانه زهرا علیهاالسلام برای پاسداری از دین و حفظ خون مسلمانان نوشید، و محرومیت جامعه اسلامی از حکومت الهی و آزادی بخش و عزت آفرین امام حسن علیهالسلام را در پیداشت.
این محرومیت به هیچ وجه مولود، ناآگاهی، ضعف روحی، سستی و نعوذ باللّه راحتیطلبی، و عدم مدیریت امام و رهبری امام مجتبی علیهالسلام نبود؛ بلکه عوامل این «درد جانکاه تاریخی» را باید در اوضاع فکری، فرهنگی، اخلاقی و اعتقادی مسلمانان و شهروندان جامعه اسلامی از یک سو و در تلاشهای نظامی، اقتصادی و سیاستهای تبلیغاتی معاویه جستجو کرد، باید توجه داشت که «رهبری صالح و شایسته» برای دست یابی به استقلال و آزادی و اجرای قوانین الهی کافی نیست، یارانی بیدار و فداکار و متّحد به میزان مورد نیاز، لازم است و ملتی که از نظر روحی و عقیدتی، آخرت را بر دنیا و ارزشها را بر رفاه، ورزشها ترجیح دهد.
هجوم فرهنگی در عصر معاویه سبب شد تا برخی از یاران امام و سران قبایل، در آرزوی رفاه و زندگی بهتر، به معاویه پیوستند، برخی مدال گرفتند و برخی مقام و برخی زن و زندگی.
البته «مدرک دانشگاهی» و «جوایز بینالمللی» آن روز مرسوم نبود و گرنه بسیاری از روشنفکران عصر امام حسن علیهالسلام برای تدریس، به دانشگاههای معتبر شام! دعوت میشدند و جوایز علمی، هنری! آن روز را تصاحب میکردند.
فساد فرهنگی، اخلاقی و «دنیازدگی» «خواص» و جهل و غفلت «عامه مردم»، بزرگترین مشکلات فرا روی امام مجتبی علیهالسلام بود. امروز از این دو مشکل، اولی با همان شدّت وجود دارد و ولی به لطف الهی آگاهی و هوشیاری و دینداری مردم، سرمایهای است که هنوز هم دشمنان اسلام از آن بیم میبرند و رسانههای وابسته در محو و تضعیف آن میکوشند.
امروز اگر «خواص» بتوانند تودههای مردم را به رنگ خویش در آورند، بار دیگر امویان عصر بر ایران و دیار اسلام سلطه خواهند یافت. و اگر مردم از کانالهای قانونی و با جرأت و شهامت، برخی مسئولان غافل و فاسد را به راه امام بازگردانند، نظام اسلامی، تداوم خواهد یافت.