نقاشی کودک یک پیام است آن چه را که او نمی تواند در قالب کلمات بیان کند از راه نقاشی به ما انتقال می دهد. کودک همه مسائل زندگی خود را از طریق نقاشی به تجربه درمیآورد. خود را میآزماید و «من» خویشتن را بنا می کند.
خطوط ترسیمی، انعکاس از دنیای هیجانی او هستند و نقاشی به تنهایی به منزله جهانی است که به موازات افزایش هشیاری و دگرگونی های کودک، متحول می شود نقاشی کودکان می تواند به عنوان یک معیار برای شناخت رشد عملکرد ماهیچه های آنان باشد که می توانیم از طریق مشاهده دقیق نقاشی ها و خط خطی ها پی به مشکلا ت آن ها ببریم در این بررسی سه عامل سن، ویژگی های فردی و مرحله وقوع مدنظر است.
این مرحله، مرحله خط خطی کردن است ویژگی این مرحله برای توضیح خط خطی ها در این است که کودک مطرح کردن خود را آغاز کرده است. خط خطی های کودکان ابزاری است برای توسعه: الف) مهارت های جنبشی ب) مهارت های کنترل کردن ج) مهارت های خود مطرحی و خود بیانی.
▪ ویژگی های مرحله ۲/۵- ۱/۵ سالگی: بی نظمی در خط خطی ها و تصادفی بودن خط خطی هاست، رشد ماهیچه ها، کودک از جنب و جوش لذت می برد، ابزار نوشتاری را با کل دست می گیرد، هنگامی که خط خطی می کند ممکن است به کاغذش نگاه نکند، حرکت دست از شانه آغاز می شود، از محدوده دفتر خارج می شود، خطوط آن ها ظاهری ساده است، حس کنجکاوی خود را برآورده می کند.
▪ ویژگی های مرحله ۳-۲/۵ سالگی: کنترل بیشتری بر خط خطی ها دارند دائم کوچک تر می شود.نظم بهتری در خط خطی ها مشخص می شود، استفاده از مچ و کنترل مچ بهتر می شود. در چارچوب فضای نقاشی باقی می ماند.
تنوع در خطوط و جهات دیده می شود. هماهنگی بین چشم و دست می شود. آگاهانه به صفحه نقاشی خود نگاه می کند. خط خطی ها به صورت معنی دار می شود.
▪ ویژگی های ۴-۳/۵ سالگی: کودک با نشان دادن این خط خطی ها قصد دارد ایجاد رابطه کند. به خط خطی ها اسم می دهد. خط خطی ها را به اشیای محیط ربط می دهد تنوع در تمرکز دارد نامگذاری خط خطی هایش برای کودک قابل قبول است بنابراین او را متهم به بی نظمی و دروغگویی نکنید بلکه با چشمی به این نقاشی ها نگاه کنید که کودک می بیند.
▪ ویژگی های ۴ تا هفت سالگی: در این سن یک دایره که یک خط عمود به آن وصل شده باشد می تواند نماینده انسان باشد. اشکال هندسی قابل تشخیص ظاهر می شود. هنگامی که نقاشی می کند بالای صفحه را تصویر می کشد اما به پایین نمیآید خودش ثابت قرار می گیرد و دفتر را می چرخاند بعدا به این مساله می رسد که باید دفتر ثابت باشد و پایین دفتر را پر کند. تحریف یا حذف بخشی از اجزا می تواند طبیعی باشد.
دقیقا در چهار سالگی مربع و در پنج سالگی مستطیل می کشد. استفاده از رنگ ها که در این گروه سنی برای کودک جنبه تصادفی دارد و نه لزوما کاربرد جنبه حقیقی نمادها و سمبل هایی که به تصویر می کشد کم کم قابلیت تشخیص برای دیگران دارد. کودک لذت می برد درباره کارهای هنری اش حرف بزند.
تذکر: اگر تصویر از پشت سر کشیده شده باشد باید در آن تامل کرد می تواند معنی مرگ یا طلا ق را بدهد. همچنین تصویر از روبه رو، ولی خط خطی، می تواند آزار جسمی تفسیر شود. نمایش دندان های بزرگ بازگوکننده این است که کودک مورد خشونت واقع شده است نقاشی های کودکی که متعدد فرم های هندسی ناتمام دارد با نقاشی کودکی که متعدد فرم های تمام شده دارد فرق می کند پس با تذکر از او می خواهیم آن را تمام کند.
بچه هایی که از بیماری فصل رنج می برند نقاشی هایشان قابل تفسیر نیست (مثل سرماخوردگی) در این موارد، رنگ در بیماری حذف و پس از درمان پیدا می شود. در نقاشی دو بخش زیبایی و اطلا ع رسانی وجود دارد در تفسیر نقاشی، ابتدا اطلا ع رسانی مهم است و بعد زیبایی. در بچه هایی که ریشه مذهبی دارند، رنگ سبز و زرد، زیاد وجود دارد.
اگر دوست دارید عنان سرنوشت خود را در دست گیرید، در این جا راهکارهایی به شما ارائه میکنیم تا بر ترس های خود غلبه کرده و در خود تغییر ایجاد کنید.
1. ترس از ناشناختهها:ترس از ناشناختهها باعث میشود افراد نتوانند از فرصتها استفاده کرده و در موقعیتهایی که چندان خوشایندشان نیست باقی بمانند. هر موقع صحبت از تغییر پیش میآید، مردم به گفتن چه پیش خواهد آمد میافتند.با خودتان فکر میکنید موقعیتی که الان دارید بهتر است و به همین خاطر همه ایدهها و افکار تازه برای تغییر را در ذهنتان دفن میکنید و فکر میکنید باید همین جایی که هستید باقی بمانید. اما باید بدانید ترس از ناشناختهها یکی از مهمترین دلایلی است که افراد را از ایجاد هر نوع تغییر مثبت در زندگیشان باز میدارد.
بهنظر من هیچ انتخابی نادرست نیست، فقط فرصتهایی که به واسطه آن انتخاب برای ما پیش میآید با هم متفاوت هستند. اگر انتخابهای خود را مهیج و باارزش بدانید، تجربه ناشناختهها برایتان سادهتر خواهد شد. فقط باید تصمیم بگیرید که چه کاری را میخواهید در حال حاضر انجام دهید.
2. عدماطمینان بهخود:وقتی در نظر دارید که تغییری در زندگیتان ایجاد کنید، تردید دارید که آیا واقعاً از عهده آن برمیآیید یا نه. در این موقعیتها همه چیز بزرگتر و دشوارتر از آنچه هست بهنظر میرسد و وقتی به آن نگاه میکنید بهنظرتان کار بسیار سختی میآید. معمولاً از خودتان میپرسید، چه کسی میتواند این کار را انجام دهد؟ من که نمیتوانم کار خیلی دشواری است.اگر بخواهید چیزهای بزرگ به دست آورید یا حتی فقط به آرامش درونی برسید، باید بتوانید از آن قلمرو آرامش خود بیرون آمده و چیزهای جدید را امتحان کنید. اگر موفق هم نشوید، حداقل تلاشتان را کردهاید و تا آخر عمرتان افسوس نمیخورید که چرا آن قدم را در زندگی برنداشتید.
3. تنها حس کردن خود و تقلا برای تصمیمگیری:گاهی اوقات وقتی موقعیتهای دشوار در زندگی پیش میآید، احساس میکنید که تنها آدم روی زمین هستید که باید این تصمیم را بگیرید. فکر میکنید برای اطمینان از اینکه کار درستی را انجام میدهید نیاز به حمایت و اطمینان افراد دیگر دارید. نظر همه را میپرسید تا مجبور نباشید به تنهایی تصمیم بگیرید. از تجربه شخصی خودم میگویم که همیشه سختترین قسمت گرفتن تصمیم، تقلا و عذاب دادن خود برای گرفتن آن است.
آنقدر بهخودمان فشار میآوریم که هم خودمان و هم افراد دور و برمان را حسابی خسته و بیمار میکنیم و وقتی با هزار زور و تقلا تصمیم نهایی را میگیریم، احساس میکنیم که باری سنگین از روی دوشمان برداشته شده و از تصمیمی که گرفتهایم احساس آزادی و هیجان میکنیم. اما آن بخش تقلا برای تصمیمگیری است که ممکن است از ادامه راه دلسردتان کند. به این خاطر به نفعتان است که هرچه سریعتر تصمیمتان را گرفته و کارتان را جلو ببرید.
4. تصور اینکه فقط یک انتخاب دارید: گاهی اوقات وقتی برای گرفتن یک تصمیم بزرگ و مهم تلاش میکنید، اگر نخواهید که وضعیت موجود را قبول کنید فکر میکنید که فقط یک انتخاب پیش رویتان است؛ مثلاً یا باید در شغلی که از آن متنفرید باقی بمانید، یا اینکه از آن بیرون بیایید و بیکار باشید. اما واقعیت این است که انتخابهای دیگری هم برایتان وجود دارد. فقط کافی است کمی فکر کنید تا لیستی از راه حلها جلوی رویتان سبز شود.
5. توجه به مسائل ظاهری: مشکل دیگری که برای ایجاد تغییر برای اکثر افراد پیش میآید این است که برای تعریف هویت و ارزششان، به مسائل ظاهری و بیرونی توجه میکنند (اینکه کارمان چیست، داراییهایمان چقدر است، درآمد ماهانه مان چقدر است و...).اما چیز دیگری که بیشتر باید به آن توجه کنیم، ارزش روابطمان با دیگران است و اینکه چطور میتوانیم به آنها کمک کنیم. وقتی به بقیه کمک میکنید .
6 . لازم نیست خودتان را با هر اتفاقی که میافتد، تطبیق دهید: بدترین قسمت ترس از تغییر آنجاست که میتوانید برای هر چه که اتفاق بیفتد، خودتان را هماهنگ کنید. اینطوری کمی از ترس آن هم ریخته میشود. واقعیت این است که این راه زندگی بسیار وحشتآورتر است چون احساس نمیکنید که اتفاقاتی که برایتان میافتد در اختیار و کنترل شماست، و همیشه از این میترسید که چه اتفاقی خواهد افتاد. اگر این جرات را داشته باشید که در مواقع لزوم تغییری به زندگیتان وارد کنید، نه تنها باعث میشود کنترل زندگیتان را در دست گیرید، بلکه زندگیتان را سرشار از لذت و هدف خواهد کرد. آیا این واقعاً آن چیزی نیست که همه ما دنبالش هستیم.
محققان ژاپنی به تاثیر عجیب دعا بر روان انسان پی بردند
محققان ژاپنی در تازه ترین تحقیق خود به تاثیر عجیب و سریع دعاهایی پی بردند که بیشتر اوقات، افراد در برخورد با هم به صورت تعارف رد و بدل می کنند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبرگزاری رویترز در این زمنیه نوشت، در این تحقیق ثابت شد، واکنش مغز آدمی به این دعاها، مشابه واکنشی است که در هنگام دریافت هدایای مالی حس می شود و در حقیقت،این دعاها بخشی از اعصاب مغز را که در هنگام دریافت هدایای مالی واکنش نشان می دهند فعال می کند.
دکتر نوریهیرو ساداتو، از محققان مرکز ملی مطالعات اعضا و جوارح در ژاپن، در باره نتایج این تحقیق می گوید، پاداش های مالی و معنوی، اگرچه با هم تفاوت دارند اما در این مطالعه ثابت شد، هردوی این پاداش ها بخش عصبی خاصی از مغز را فعال می کنند و از این نظر به هم شبیه هستند.
این محقق ژاپنی افزود: نتیجه بدست آمده می تواند گام های نخست در مسیر تفسیر و ارزیابی رفتار های اجتماعی پیچیده بشر همچون ایثار به دیگران به شمار می آید.
هدف مدیریت خشم، کاهش احساسات هیجانی و برانگیختگی جسمانی است که به موجب خشم به وجود میآیند. شما نمیتوانید از چیزها یا افرادی که شما را عصبانی میکنند، دوری کنید، یا این که آنها را تغییر دهید ولی شما میتوانید یاد بگیرید که چگونه واکنشهایتان را کنترل کنید.
اما چرا برخی افراد بیشتر از دیگران عصبانی میشوند؟ به گفته متخصصان، برخی افراد تندخوتر از دیگران هستند. آنها آسانتر و شدیدتر از افراد دیگر عصبانی میشوند.
آنها بعضی اوقات از لحاظ اجتماعی کنارهگیر میشوند و قهر میکنند. همچنین، تحملشان در برابر ناکامی کم است و احساس میکنند نباید دستخوش ناکامی، دردسر و آزردگی قرار بگیرند.
پرسش مهمی که مطرح میشود این است که چرا این افراد، این روش را در پیش میگیرند؟ دلیل اول، ژنتیکی یا جسمانی است. شواهدی وجود دارد که نشان میدهد برخی از کودکان، تحریکپذیر و زودرنج به دنیا میآیند. دومین علت، اجتماعی فرهنگی است.
خشم اغلب به عنوان یک چیز منفی قلمداد میشود. ما آموختهایم که نشان دادن اضطراب، افسردگی یا هیجانات دیگر کاملا قابل قبول است، اما نشان دادن خشم قابل قبول نیست. در نتیجه، ما چگونگی کنترل خشم یا بروز آن را به طرزی مناسب نیاموختهایم.
همچنین، تحقیقات نشان میدهد پیشینه خانوادگی نیز در این مساله نقش دارد. افرادی که به آسانی خشمگین میشوند، عمدتا از خانوادههای مخرب و آشفته هستند و در ارتباطات عاطفی، مهارتی ندارند.
ابزار آرمیدگی بسیار ساده هستند: مانند تنفس عمیق و تصویرسازی ذهنی. آرمیدگی میتواند در فروکش کردن احساس خشم به شما کمک کند.
کتابها و دورههای آموزشی وجود دارد که میتواند به شما فنون آرمیدگی را آموزش دهد و وقتی که این فنون را آموختید، در هر موقعیتی میتوانید به آنها رجوع کنید. اگر درگیر رابطهای هستید که هر دو نفر تندخو هستید، این ایده خوبی است برای هر دو که این فنون را بیاموزید.
چند کار سادهای که شما میتوانید انجام دهید، عبارتند از:
▪ عمیق نفس بکشید و مسیر تنفستان را تجسم کنید.
▪ به آرامی یک کلمه یا عبارت آرامبخش را تکرار کنید مانند «آرامش»، «آسان بگیر».
▪ در حالی که عمیق نفس میکشید، از تصویرسازی ذهنی استفاده کنید. یک تجربه آرامشدهنده را مجسم کنید، خواه از خاطراتتان یا از تخیلتان.
▪ تمرینهای آرام و غیرفعال میتوانند ماهیچههای بدنتان را آرام کنند و احساس آرامش بیشتری به شما بدهند.
این فنون را هر روز انجام دهید و بیاموزید که به صورت خودکار هر گاه که در یک وضعیت تنشزا قرار داشتید از آنها استفاده کنید.
بازسازی شناختی به معنای تغییر روش فکر کردن است. افراد خشمگین تمایل دارند در صحبتهای خود از کلمات بسیار شورانگیز که منعکسکننده افکار درونیشان است استفاده کنند.
موقعی که شما خشمگین میشوید، تفکرتان میتواند اغراقشده یا خیلی پرشور باشد. در بازسازی شناختی، تلاش میشود این افکار با افکار منطقیتری عوض شود. برای مثال، به جای این که به خودتان بگویید: «این افتضاح است» یا همه چیز از بین رفت به خودتان بگویید این ناامیدکننده است و قابل فهم است که من در این باره آشفته هستم، اما این پایان دنیا نیست و خشمگین شدن نیز آن را درست نمیکند.
به خودتان یادآوری کنید که خشمگین شدن چیزی را درست نمیکند و باعث نمیشود که شما احساس بهتری داشته باشید. افراد خشمگین باید از نیازهای طبیعیشان آگاه شوند و انتظاراتشان را تبدیل به امیال خود کنند. به عبارت دیگر، گفتن جمله «من چیزی را دوست دارم» سالمتر از گفتن جمله «من آن چیز را باید داشته باشم» است.
موقعی که شما برای دستیابی به آنچه میخواهید، ناتوان هستید واکنشهای عادیای را تجربه میکنید. ناکامی ناامیدی و ناراحتی، اما خشم را تجربه نمیکنید. برخی افراد خشمگین از خشم خود به عنوان روشی برای اجتناب از احساس ناراحتی استفاده میکنند، اما این به معنای محو کامل احساس ناراحتی نیست.
● چه چیزی درباره جراتآموزی میدانید؟
این حرف صحیح است که افراد خشمگین به آموزش قاطعیت نیازمندند (به جای پرخاشگری). اما بیشتر کتابها و دورههای آموزشی در جراتآموزی، افرادی را که به اندازه ما خشمگین نیستند، هدفگیری میکنند.
این افراد منفعلتر و مطیعتر از یک شخص معمولی هستند. آنها گرایش دارند به دیگران اجازه دخالت در کارشان را بدهند. این کاری نیست که افراد بسیار خشمگین حاضر به انجام آن باشند. این کتابها میتوانند شامل چند طرح مفید برای استفاده در موقعیتهای ناامیدکننده باشد.
به یاد داشته باشید شما نمیتوانید خشم را حذف کنید. حتی اگر هم میتوانستید ایده خوبی نبود. با وجود همه تلاشها مسائلی اتفاق میافتد که موجب خشم شما میشود و گاهی اوقات آن خشم موجه است. زندگی پر است از ناکامی، رنج، شکست و اعمال غیرقابل پیشبینی دیگران.
شما نمیتوانید آن را تغییر دهید. اما میتوانید روشی را که اجازه میدهد چنین اتفاقاتی بر شما تاثیر بگذارد، تغییر دهید.
دانشمندان با نزدیک شدن به فصل پاییز به تغییرات فصلی در شیمی مغز اشاره میکنند که ممکن است در برخی از افراد مستعد منجر به بروز افسردگیهای زمستانی شود.
دانشمندان با نزدیک شدن به فصل پاییز به تغییرات فصلی در شیمی مغز اشاره میکنند که ممکن است در برخی از افراد مستعد منجر به بروز افسردگیهای زمستانی شود.
این اختلال تاثیرگذار فصلی که میتواند تضعیفکننده و فرسایشی باشد، به کمبود تماس با نور در روزهای کوتاه پاییزی و زمستانی مربوط میشود.
آخرین پژوهشها نشان میدهد؛ این امر میتواند موجب تولید پروتئینهایی شود که مغز را از فعالیت بیشتر هورمون تنظیمکننده خلق موسوم به سروتونین پاک میکند.
استرس چیست؟ همه افراد بشر، همچنین حیوانات در مقابله با این وضعیت یا اقدام به فرار میکنند یا میجنگند. هنگامی که شما در حال انتخاب یکی از این دو روش هستید، بدن نیز برای پاسخ گویی به این شرایط اقدام به بعضی از عکس العملهای خود کار میکند.
هورمونهای مسؤول شرایط پراسترس نظیر آدرنالین، نورآدرنالین و کورتیزول باعث میشوند که سرعت پمپاژ قلب بالا رفته، فشار خون نیز به تبعیت از آن بالا میرود، تنفس سریعتر شده، تعریق افزایش مییابد و هضم یا به طور کلی فعالیت دستگاه گوارش کاهش مییابد. فعالیت بدنی باعث تخلیه دستگاه گردش خون از این هورمون ها میگردد. اما شرایطی را تصور کنید که پشت میز نشستهاید یا در حال رانندگی هستید و مرتبا شرایط استرسزا و پر تنشی را تجربه و تحمل میکنید. در این وضعیت این دسته از هورمونها در دستگاه گردش خون باقی میماند و باعث سردرد و اضطراب بیشتر میگردد و سرانجام بدن لبریز از تنش گردیده و کوچکترین اتفاقی باعث ایجاد بحران و ناراحتی میشود.
علائم فیزیکی استرس
انواع دردها، لرزش و سرگیجه، از دست دادن اشتها یا برعکس پرخوری،مشکلات گوارشی، ساییدن دندانها، بیخوابی، مشکلات تنفسی، تته پته کردن در سخن یا تند تند صحبت کردن، احساس خستگی، ابتلا به عفونتهای مکرر و از دست دادن میل جنسی از جمله علائم ابتلا به استرس است که به این صورت در ظاهر شخص عارض میشود.
علائم رفتاری استرس
استرس باعث ایجاد افسردگی، ناراحتی، اضطراب، دستپاچگی، احساس عدم کفایت و شایستگی، بدبینی و عدم رضایت و خشنودی میشود و این تمام چیزهایی است که شرایط پرتنش و استرسزا برای انسان به ارمغان میآورد.
آیا استرس باعث بیماری میشود؟
استرس مستقیما منجر به بروز بیماری میشود، اما فاکتور قابل توجهی برای ابتلا به انواع بیماریهاست، نظیر بیماریهای آلرژیک، آسم، میگرن، سندرم روده تحریک پذیر، اگزما، تحریکپذیری و خشونت، سوریاس و کهیر میشود. همچنین فاکتوری موثر در بروز فشار خون بالا و بیماریهای قلبی است.
واما روش مقابله با این وضعیت
از خود سوال کنید!
شرایطی را که باعث ایجاد استرس و اضطراب در شما شده است را بیان کنید. از خود بپرسید که چرا بیش از اندازه آزرده و رنجیده خاطر هستید؟نگرانی شما بابت چیست؟(من نمیتوانم بر مشکل غلبه کنم، شغلم را از دست میدهم، مجبورم خانه خود را بفروشم......)این کار باعث میشود که به گونهای موثرتر و بهتر با مشکلات دست و پنجه نرم کنید. لیستی از روشهای مقابله با مشکلات را تهیه کنید و به ارزیابی اختیارات خود بپردازید.
تنفس عمیق
تنفس آرام و عمیق از ناحیه دیافراگم، یکی از موثرترین روشها برای مقابله با استرس و کنترل آن میباشد. در حالی که تنفس سریع و کوتاه باعث میشود که نتوانید بر استرس و تنش غلبه کنید. آرام باشید و با چند تنفس عمیق سعی کنید خود را کنترل کنید. این کار باعث میشود که سرعت تنفس شما به حد نرمال برسد. اگر نمیتوانید به شرایط استرس زا غلبه کنید، از نظر روحی خود را تقویت کنید. ابراز بیاعتنایی کنید، آه بکشید، شانهها را به حالت آرامش انداخته و از خود بپرسید: کی به کیه ؟
15 دقیقه سلامتی برای روان
بارها و بارها خواندهاید، اما تا حالا عمل کردهاید؟!! آرام گرفتن و استراحت یا به اصطلاح رها کردن بدن از شرایط پر تنش باعث میشود که فشار خون کم شده، تنفس آرامتر شده، سرعت قلب و متابولیسم کمتر شود و در نهایت بدن بتواند تعادل خود را حفظ کند.
اینکار تنها 15 دقیقه طول میکشد. به پشت دراز کشیده، پاها را رها کنید، دستها را در دو طرف بدن قرار دهید، چشمانتان را ببندید و با کشیدن آه، تنش را از بدن خارج کنید. آرام نفس بکشید، بعد از هر تنفس کمیمکث کنید. تنش را از ساق پا، پا و انگشتان پا رها کنید. همین کار را با اندامهای بالایی انجام دهید. شانهها را به حالت استراحت پایین بیاندازید. سعی کنید ماهیچههای صورت را از حالت منقبض خارج کنید و چین و چروک آن را بزدایید. از بروز این تغییر در ماهیچهها آگاه باشید. یعنی این اتفاق را احساس کنید.
هر زمان آمادهاید، به آرامیچشمها را باز کنید و کمی بدن را بکشید. زانوها را تا کنید و مجدد باز کنید. سایر روشهای کنترل استرس عبارتند از
مدیتیشن
این کار شامل یک استراحت فوقالعاده بدنی و روحی است .مستقیم بنشینید، چشمان خود را ببندید و خود را رها کنید. فکر خود را روی یک چیز متمرکز کنید. چهار مرتبه نفس عمیق بکشید، سپس به شعله شمع یا گلی نگاه کنید یا کلمهای مثل “صلح” یا ... را برای 15 تا 20 دقیقه تکرار کنید.
تجسم
وضعیتی آرام،منظرهای زیبا، صدایی خوشآهنگ، بویی خوش رایحه را تصور کنید. جملات خوش بینانهای مثل “ من احساس آرامش میکنم” “ من سرشار از عشق هستم” را تکرار کنید. قبل از بروز هر نوع شرایط پر استرس، آن را تصور کرده و در ذهن مرور کنید که چه اتفاقی خواهد افتاد و سرانجام اینکه خود را در وضعیتی تصور کنید که کاملا آرام و راحت بر این شرایط غلبه کردهاید.
مدیتیشن فعال
تمام توجه خود را به آنچه میخواهید انجام دهید معطوف کنید. مثل خوردن غذا یا حتی بیرون گذاشتن زباله. شکل، ساختار، و حرکت بدن خود را بنگرید.روی شرایطی که بدون استرس از آینده یا گذشته تجربه میکنید، تمرکز و تاکید کنید.
یوگا
این ورزش ترکیبی است از تمرینات کششی، کنترل صحیح تنفس، رها شدن ومدیتیشن.
تحرک
ورزش باعث میشود که هورمونهای موثر در وضعیت استرس از بدن زایل شده و در عوض هورمونهای موثر در احساس آرامش یعنی آندروفینها آزاد شوند. بنابراین روزانه 30 دقیقه به انجام تمرینات بدنی متعادل و سه یا پنج بار در هفته فعالیت ایروبیک به مدت 15 تا 60 دقیقه بپردازید.
چگونه می توان زمان را مدیریت نمود و اولویت ها را تعیین کرد؟
نکته کلیدی :
مدیریت خوب زمان به معنای تعریف اولویت ها و برنامه ریزی برای انجام کار و فعالیت ها می باشد.
3 قاعده مهم برای مدیریت موثر زمان
1- برای خود موقعیت های غیر ممکن بوجود نیاورید.
2- اولویت ها را برای خود تعریف کنید.
3- از عواملی که باعث برهم خوردن تمرکز شما می شوند دوری کنید.
موقعیت های غیر ممکن برای خود بوجود نیاورید
خود را در دام انجام کارهای زیاد گرفتار نکنید. سعی نکنید تمام وقت کار کنید و بار سنگینی را به دوش بکشید. از زمانی که در اختیار دارید برای بدست آوردن موفقیت استفاده کنید نه برای شکست خوردن. نسبت به مدرسه و محل تحصیل خود واقع گرا باشید. سعی کنید به ازای هر یک ساعت کلاس دو ساعت درس بخوانید.
زمان را به یک دوست خود بدل کنید، نه یک دشمن. اولویت های کلاسی را برای خود تعیین کنید و برای رسیدن به موفقیت تمام تلاش خود را بکار گیرید. در صورت لزوم کلاس هایی را که در درجه دوم اهمیت هستند یا ساعات کاری خود را کاهش دهید
فهرست اولویت های خود را تعیین کنید
مدیریت زمان با برنامه ریزی آغازمی شود. برای تعیین اولویت ها ، برنامه ریزی برای انجام فعالیت ها و نیز سنجش پیشرفت خود از فهرست ها استفاده کنید. یکی از این راهکارها روش 3 فهرست می باشد.
فهرست شماره 1 : تقویم هفتگی
یک تقویم هفتگی برای خود درست کنید و آن را تبدیل به یک راهنمای اساسی برای بودجه زمانبندی کنید. درس ها، کار ، زمان مطالعه، اوقات تفریح، غذاخوردن، تماشای تلویزیون،استراحت و غیره را برای خود فهرست کنید.
هنگامی که در بهترین وضعیت از لحاظ کاری قرار دارید، سعی کنید دروسی را که از اولویت بیشتری برخوردارند مطالعه کنید. انعطاف پذیر باشید و برنامه خود را با تغییر نیازهایتان هماهنگ کنید. برنامه را همیشه کنار دست خود داشته باشید و هر از چند گاه به آن رجوع کنید. اگر برنامه کارکرد خوبی نداشت آن را تغییر دهید.
فهرست شماره 2: کارهایی که باید آنها را بصورت روزمره انجام داد
همه کارهایی را که می خواهید امروزه انجام دهید یادداشت کنید. از تکالیف، امتحانات یا موضوعاتی که می خواهید روی آنها تاکید کنید یادداشت بردارید. این امر می تواند شامل خرید کردن، زدن تلفن های شخصی و غیره باشد.
این فهرست به صورت یک به یاد آورنده عمل می کند. از آن برای تعیین اولویت های روزانه ،کاهش تصمیم گیری و نگرانی ها استفاده کنید. اگر زمانی که در اختیار دارید کم است، موارد را به یک فهرست بلند مدت منتقل کنید. هر روز صبح این فهرست را بازنویسی کنید. با بهره گیری از تصویر سازی به خود کمک کنید روی آنچه باید انجام دهید تمرکز داشته باشید. این فهرست به شما کمک می کند تا موفقیت های روزانه خود را بسنجید. هنگامی که کار یا فعالیتی را انجام دادید آن را بررسی نموده و خود را برای اینکه به آنچه می خواسته اید دست پیدا کرده اید تحسین کنید.
فهرست شماره 3 : اهداف و سایر موارد
این مورد می تواند یک یا دو فهرست باشد ، همچنین می تواند فهرستی ماهیانه یا بلندمدت باشد.اهداف و کارهایی را که باید انجام دهید مشخص کنید. آیا می خواهید در ماه یا سال آینده این موارد را انجام دهید؟ می خواهید به کدام یک از اهداف خود دست پیدا کنید؟ نیاز به خرید چه چیزهایی دارید؟ از این فهرست برای دنبال کردن فعالیت های خود استفاده کنید. اگر نگران چیزی هستید، آن را در فهرست خود بگنجانید. هدف این فهرست بسط اهداف بلندمدت و نیز آزادکردن فکر و ذهن شما برای تمرکز بر امروز است.
از عواملی که باعث برهم خوردن تمرکز شما می شوند خودداری کنید
زمان ارزشمند است ولی افراد زیادی زمان را از طریق موارد زیر تلف می کنند:
به تعویق انداختن – پشت گوش انداختن انجام کارهای مهم.
مدیریت بحران – خستگی بیش ا زحد به علت بحران های جاری. در نظر نگرفتن زمان برای مسائل روزمره.
سرگشتگی – فقدان تمرکز و تاکید بر انجام کار.
تلویزیون، تلفن و دوستان – همه این موارد راه هایی برای دور شدن از انجام کار هستند.
موانع عاطفی – خستگی، رویاپردازی،استرس،گناه و آشفتگی باعث کاهش تمرکز می شوند.
بیماری- بیمار شدن و عمل نکردن به برنامه.
در تمامی این موارد ،اولین قدم شناخت مشکل و تصمیم برای حل آن است. از فهرست های اولویت برای تمرکز حواس استفاده کنید. سعی کنید به گونه ای مثبت با خود صحبت کنید. برای اجتناب از برهم خوردن تمرکز، مکان آرامی را برای مطالعه انتخاب کنید مانند یک کتابخانه یا تالار مطالعه.